پالایشگاه آبادان را بازسازى نکرده بودیم. در آن سال هاى اول امکان بازسازى آن براى ما نبود. یک مقدار تردید بود که اصلا پالایشگاه را اینجا بسازند یا نسازند چون در برد توپ هاى دشمن بود. در همان زمان آمدند و ابتکارى به خرج دادند و ظاهرا هم جنگ روانى بود که روحیه صدامیان را تضعیف کرد که...
در آن فضا من در ذهن خودم این بود که اگر من به جاى مسئولین نظام بودم شهر خرمشهر را بازسازى مىکردم و شهر را منتقل مىکردم به یک نقطه دیگر، به یک جاى نزدیک و سهل الوصول تا مردم بروند آنجا سکنى بگزینند و این شهر را با همه شکل و قالبش براى موزه جنگ حفظش کنیم یعنى دیگر اصلا لازم نبود ما موزه جنگ داشته باشیم. همین شهر را به عنوان موزه قرار مىدادیم. من فکر مىکردم مسئولین غفلت کردهاند ولى دوست عزیزى که با او در ارتباط هستم و در وزارت کشور است و از ابتدا در امر بازسازى بود به من گفت مسئولین مىخواستند این کار را انجام بدهند ولى مردم موافقت نکردند. مردم خرمشهر گفتند ما خانه و زندگى و کاشانه خودمان را دوست داریم و نمىخواهیم از شهر خارج شویم. ما خواستار بازسازى شهر هستیم. چون امام در آن فرمانى که داده بودند امر را منوط کرده بودند به رضایت مالکان و دیگر نمىشد این کار را انجام داد. بنابر این دیگر از این بیشتر ما نباید مته به خشخاش بگذاریم. مسئولین در حد وسعشان این کار را انجام دادهاند. حالا این که چقدر باید آثار نگهدارى مىشد این قابل بحث است اما اصل قضیه این بود که روند، رو به بازسازى بود. مثلا ما در دشت عباس که منطقه آزاد است در عین حال که یک جریان شدید کشاورزى و بازسازى زیربناها و زیرساختها وجود داشت، آمدیم مثلا در حوزه منطقه یادمانى شوش 362 هکتار را از منابع طبیعى درخواست کردیم و الآن آن را محصور کردیم که بیشتر از این به آن دستاندازى نشود و درخواست سند مالکیت نیز براى آن شده است. اما منطقه دوم عملیاتی، مناطق محدود است؛ یعنى محدود از تردد. مردم عادى راه به آنجا ندارند. این مناطق نوعا نزدیک به مرز یا چسبیده به مرز است. مثل طلائیه، مثل فکه و بخش هایى از شلمچه. این مناطق باز منحصرا دراختیار نیروهاى مسلح نیست بلکه سازمان هاى دولتى متعدد، طرح هایى دارند، در منطقه آزاد اروند طرح هایى وجود دارد، طرح نى شکر به همین شکل. مثلا همین شلمچه یک نقطه ملقمه شده، یک بخشش را منطقه آزاد اروند مدعى است، تقریبا بخش جنوبى شلمچه را منطقه آزاد اروند از جاده گرفته و منطقه نهر عرایض را آنها معتقدند که جزء اراضى منطقه آزاد اروند تحت عنوان زون 3 ،A و B و C جزء زون C منطقه آزاد است یا خط آهن طراحى شده که به بصره وصل شود که نود سال هم این خط آهن وصل بود به بصره. حالا باز هم مىخواهند این خط آهن را احیا کنند. دقیقا در کنار حرم یادمانى شلمچه، دکل هاى آن را انتقال دادند و در انتها ما توانستیم مقدارى در کار اینها دخالت کنیم و توانستیم چند تا از دکلها را به حاشیه ببریم و مقدارى فاصله گرفتند وگرنه مىخواستند از وسط منطقه یادمانی، دکل بکشند. خود منطقه نیشکر که یک بحث منطقه وسیعى از منطقه عملیاتى بیتالمقدس را شما مىدانید که در کنترل خودش دارد و خوب احیا کرده و این طور نیست که این مناطق، مطلق دراختیار ما باشد و فرمانده و میداندار آن باشیم. بخش هایى از این مناطق الآن در جریان راهیان نور در معرض دید مردم است. در مناطق عملیاتى با چند جریان مواجه هستیم؛ یک جریان بازسازى که به نوبه خود جریانى ارزشى است. دو، جریانى است به نام جریان حفظ آثار جنگ. سه، پدافند غیرعامل است که به بخش هایى از این مناطق عملیاتى براى دفاع از سرزمین مان، نیاز داریم به همین شکل دست نخورده بماند که این سه جریان الآن به موازات هم دارند کار مىکنند. از دهانه اروند که مقابل شهر فاو است، اصلا نقطه رهایى نیروهاى ما در عملیات فاو همین ساحل اروند سمت ایران بود. از اینجا بچهها زدند به خط و به هرحال دشمن را در آن طرف منهدم کردند و بعد هم فاو را به تصرف درآوردند. اینجایى که بچهها عبور کردند زمین و نخیلات مردم هست. یعنى باغات مردم است در این نقطهاى که اکنون یادمان هاى والفجر 8 ساخته شده همین الآن معارض دارد یعنى نزدیک به 40 یا 50 نفر اکنون شاکى هستند، به ما نامه نوشتهاند و البته ما هم اعلام آمادگى کردیم که این زمین را بخریم و آنها گفتند ما خوشحالیم که شما این نقطه را یادمان کردید اما پولش را بدهید. ما هم گفتیم اولا مشخص کنید که سند دارید که گفتند سند ندارند. گفتیم مشخص کنید که هر شخص سهمش چقدر است. تا کنون نتوانسته اند مشخص کنند. حتى یک عده هم انسان هایى بودند که احساس کردند ما قصد خرید داریم. از کویت آمدند و مدعى شدند که ما اینجا زمین داریم و این یک بحث قضایى است و باید مشخص شود که صاحب زمین چه شخصى است که ما پول را به او بدهیم تا زمین آزاد شود. اکنون هم اگر شما مىبینید دستفروشها جمع مىشوند و بازارچه درست مىکنند و جلوه ناخوشایندى براى زائرین درست شده است ، چون مردم براى فراغت به اینجا مىآیند تا انس بگیرند، این بازارچه بر ما تحمیل شده است. مردم هم حرفشان این است که مىگویند چون زمین براى ماست ما مىخواهیم اینجا بازارچه بزنیم، شما چه مىگویید؟ ما حرفمان این است که اگر زمین را بتوانیم بخریم و پول آن را پرداخت کنیم قطعا اینها باید به یک نقطه گسیل شوند و زائرین بتوانند از آن فضاهاى طبیعى زمان جنگ استفاده کنند. نقطه بعدى شهر آپادانا در شرق کارون است، شما از آبادان تا دارخوین و حوالى اهواز هیچ اثر یادمانى نمىبینید جز یک نقطه که ما اخیرا9 شهید را که از قبل در زمان جنگ دفن شده بودند به وجه شرعى شناسایى کردیم و نقطه یادمانى قرار دادیم و قرار است که آنجا کار بشود. مردم با چند عملیات مانند نصر و ثامنالائمه(ع) و بخشى از عملیات بیتالمقدس که عبور از کارون بوده در این محدوده آشنا شدند. شهر خرمشهر ساخت و سازش در اختیار ما نیست. ما به جز موزه خرمشهر که دراختیارمان است جاى دیگرى را دراختیار نداریم و حتى منطقه اى که جزء آثار جنگ است و در کنار شرکت نفت قرار دارد دراختیار ما نیست اگرچه از آثار جنگ محسوب مى شود. مسجد جامع را به دلیل اینکه یک اثر تاریخى بوده است ، به عنوان اولین اثر ملى دفاع مقدس با عدد 110 ثبت کردیم و تابلو زدیم و قصد حمایت از مسجد را داریم. پل خرمشهر را نیز ثبت کردیم. یا خط آهن طراحى شده که به بصره وصل شود که نود سال هم این خط آهن وصل بود به بصره. حالا باز هم مىخواهند این خط آهن را احیا کنند. دقیقا در کنار حرم یادمانى شلمچه، دکل هاى آن را انتقال دادند و در انتها ما توانستیم مقدارى در کار اینها دخالت کنیم و توانستیم چند تا از دکلها را به حاشیه ببریم و مقدارى فاصله گرفتند وگرنه مىخواستند از وسط منطقه یادمانی، دکل بکشند نکته بعدى خود شلمچه است. شلمچه هم همان طور که عرض کردم، به دلیل کثرت منافعى که در آن جا وجود دارد یک ملقمهاى شده. اما خود ما هم چیزى که در شلمچه مىبینیم دو اثر است که ایجاد کردهایم؛ یکى به امر مقام معظم رهبرى بوده و آن محلى است که شهداى گمنام در آن جا دفن شدهاند. این شهداى گمنام براى عملیات رمضان بودند که بخشى از آنها را شخصا در جریان عملیات کربلاى پنج در جستجوى آنها حاضر بودم و پیدا کردیم که عموما هم از بچه هاى مشهد بودند، تیپ 21 امام رضا. مقام معظم رهبرى امر فرمودند که در شلمچه اثرى بسازید که هر شخصى که به کشور ایران وارد مى شود، به مرز شلمچه که رسید بداند به کشور امام رضا(ع) وارد شده، پس آن چیزى که اجرا شده به امر مقام معظم رهبرى و براى تذکر بوده است. اثر دوم کانال و دژ نونى است که اینجا را ما با مشورت و صلاحدید فرماندهان محترم جنگ ایجاد کردیم. با اغلب فرماندهان شاخص جنگ از جمله شهید کاظمى مشورت شد و دلیل آن، این است که ما براى اینکه ذهن مخاطبمان را متوجه جریان جنگ در شلمچه بکنیم ناگزیر بودیم یک اثرى را ایجاد بکنیم که مخاطب بتواند به حقیقت ماجرا پى ببرد. در شلمچه حداقل هشت عملیات بزرگ انجام شده است و بعضىها هم معتقدند که ده عملیات انجام شده ولى هشت عملیات آن قطعى است. این هشت عملیات عموما در داخل خاک عراق بوده است یعنى به جز بیتالمقدس که از این محور عمل کردیم و نیز عملیات رمضان، بقیه عملیاتها در خاک عراق بوده است. یعنى وقتى عملیات کربلاى پنج را مىگوییم مخاطبین ما اصلا نمىبینند، کانال ماهى را اصلا نمىبینند، نونىهایى که در شلمچه ایجاد شده را نمىبینند، آب گرفتگىها را نمىبینند. ما مىبایست یک اثرى را ایجاد کنیم که بتواند ذهن مخاطب را به آنجا نزدیک کند. البته بحث هنرى جالبى نیز اجرا شده و آن هم صدا و صوتى است که گذاشته شده، صداى رزمندگان و صدا و صحنه نبرد اصلا صداى مصنوعى نیست. آن صداى بىسیم و صدایى که شنیده مىشود صداى فرماندهانى که بعضا به شهادت رسیدهاند یعنى صداى ملکوتى است که در آن صحنه با آن فضاى خاکى عجین شده تا مخاطب بتواند به یک حس و حالى دست پیدا بکند. این نگاهى بوده که درمورد شلمچه صورت گرفته است. در حوزه کمى بالاتر هیچ تغییرى نداریم تا مىرسیم به نقطه بین کوشک و زید. این نقطه بخشى از منطقه عملیاتى رمضان بوده البته رمضان از پیچ کوشک بوده تا این نقطه بخشى از منطقه عملیاتى رمضان اینجا است تا انتهاى پیچ جاده شهید حسینى در کیلومتر 55، تقریبا اینجا یک نقطه وجود دارد که ما شهداى گمنام را دفن کردیم. نقطه بعدى در منطقه طلائیه است. طلائیه چند تا نکته دارد، بدین صورت که ما در اینجا سه کار انجام دادهایم. چون طلائیه از ابتدا دورترین نقطه از اهواز بود و از چند جهت هم ما در محاصره عراق بودیم به این معنا که دو طرف، عراقىها مستقر بودند و از یک طرف نیز اشرار مىآمدند. زمانى هم آبگرفتگى بود و تا طلائیه امتداد پیدا مىکرد و این بود تا زمانى که تعرضاتى به نیروهاى تفحص ما مىشد و ما در معرض خطر حملات بودیم. حتى منافقین آنجا تردد مىکردند که مقر فرماندهى اصلى تفحص آنجا بود. این نقطه اى که ایجاد کردیم بیست کیلومتر جلوتر از خط ارتش بود و جلوى ما دیگر نیرویى به جز عراق نبود ، حتى چند بار با عراقىها درگیر شدیم که من خودم شخصا کمین خوردم. در یک جریانى که داشتیم مىرفتیم در جاده سیدالشهداء(ع) لازم بود استحکامات ایجاد کنیم یعنى مقر، سنگر، سوله. بچه ها فقط ایام بهار آنجا نبودند بلکه در طول سال در گرماى تابستان کار مىکردند. باید امکانات مىگذاشتیم ، کولر قرار مىدادیم. چون شخصى که در گروه تفحص کار مىکرد باید جایى براى استراحت داشته باشد. خاکریزهاى آنجا را زیرو رو کردیم براى اینکه اگر زیر و رو نمىکردیم شهدایمان را از زیر آنها نمىتوانستیم در بیاوریم و سنگرهاى عراق را تخریب کردیم براى آن که هر آن احتمال داشت عراق حمله کند. ما شرایط خاصى داشتیم که احتمال حمله عراق مىرفت. ما براى اینکه مبادا دشمنان از این سنگرها استفاده کنند آنها را زیر و رو کردیم تا هم اینکه شهدا را از زیر آنها دربیاوریم که متاسفانه در بعضى از موارد هم توسط دشمن به شهدا جسارت شده بود. الآن چیزى حدود 75 درصد باقى مانده و فقط سنگرهاى عراق تخریب شده است. اما در حاشیه نوار نهر زوجى که در کنار پل نشوه است، یک ابتکار دیگر هم انجام دادیم. ضمن اینکه تفحص مىکردیم چون خاکریزهایى که عراق زده بود در کنار نهر زوجى شهدا را پیدا کردیم و سپس خاکریزها را تبدیل به خاکریزى کردیم که به نفع ما باشد تا بتوانیم به آن اتکا کنیم براى دفاع از سرزمینمان. با یک تیر چند نشان زدیم، هم سد و موانع ایجاد کردیم، هم یک سرى خطوط دفاعى ایجاد نمودیم، هم شهدایمان را کاوش کردیم و این کار بسیار ارزنده و درستى بود. بعد کار دیگرى هم در منطقه طلائیه انجام دادیم که در زمانى بود که بنده هنوز به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس نیامده بودم و در گروه تفحص که بودم به دوستان گفتم در زمان آقاى چمران گفتم موزه طلائیه را به عنوان موزه طبیعى جنگ اعلام کنید و از ایشان درخواست کردم در آن محدوده 56 دستگاه تانک از واحد 20 رمضان سپاه که با فرماندهى سردار یزدان موید نیا در عملیات خیبر با دشمن درگیر شده بود در یک نبرد نابرابر، این تانکها به گل نشستند، در آبگرفتگى ماندند و تیرهایشان تمام شد و دشمن آنها را زد و یا به روى مین رفتند و در آن برهه سال هاى اول پس از جنگ افراد سود جو آمدند این تانکها را دزدیدند و بردند و ذوب کردند و فروختند ، 13 دستگاه تانک آنجا مانده بود. این 13 دستگاه تانک را بنده به اتفاق دوستانم با چنگ و دندان حفظ کردیم. حتى یک مقطع مسئولین وقت بنیاد حفظ آثار مىخواستند اینها را به غرب انتقال بدهند و روى سکو بگذارند که بنده نگذاشتم و گفتم اینها اینجا باید بمانند و مال اینجا هستند و اینجا باید موزه طبیعى جنگ بشود. در مناطق عملیاتى با چند جریان مواجه هستیم؛ یک جریان بازسازى که به نوبه خود جریانى ارزشى است. دو، جریانى است به نام جریان حفظ آثار جنگ. سه، پدافند غیرعامل است که به بخش هایى از این مناطق عملیاتى براى دفاع از سرزمین مان، نیاز داریم به همین شکل دست نخورده بماند که این سه جریان الآن به موازات هم دارند کار مىکنند. از دهانه اروند که مقابل شهر فاو است، اصلا نقطه رهایى نیروهاى ما در عملیات فاو همین ساحل اروند سمت ایران بود خاکریزى زدیم دور تا دور آنجا و گفتیم به عنوان مرز نظامى اینجا باید نگهدارى شود. متاسفانه در آن 6ماه اولى که سال 83 بنده آمدم بنیاد در تهران، سرم شلوغ بود. برادران شرکت نفت بدون اجازه آمدند جادهاى از این وسط کشیدند و موانع را برطرف کردند و همه را از بین بردند البته بخش هایى هم از تانک ها آسیب دید. بعضا دزد آمده یک تکهاى را هم بریده و برده. اکنون هم شکایت کردهایم که بالغ بر یک میلیارد و دویست و شصت میلیون تومان خسارت تعیین شده و پیگیرى مىکنیم و به دنبال آن هستیم که این مسئله را به سرانجام برسانیم. در هویزه که اساسا منطقه مسکونى بوده یعنى آن موقع در کنارش روستا بوده با سلیقه وقت یک بقعه و بارگاهى تاسیس شده که یک کار خوبى است و گرنه دیگر از آثار جنگ در آن جا چیزى نمىبینید. بعد از این منطقه ، ما چزابه را داریم. در چزابه هیچ تغییرى پیدا نشده به جز یک نقطه را که دوستان تشخیص دادند و شهید تقاضا کردند و ما شهید در اختیارشان گذاشتیم و آنجا دفن شد که حالا باید در حد اولیه آنجا ساخت و ساز بشود. همه این ساخت و سازها براى این است که حریم حفظ شود. در فکه هیچ تغییراتى داده نشد به جز جایى که تفحص شده و شهیدى پیدا کردهایم. رملها سرجایشان است. کانالها هم به همین شکل. میادین مین نیز سر جایش است و در فکه فقط یک سرویس بهداشتى زدیم. نوع تاسیساتى که ایجاد شد، در مناطق عملیاتى در حدى بوده که تسهیلات اولیه بهداشتى باید ایجاد مىشد. تسهیلات اولیه محیطی، سایه بان، محل استراحت، محل خوردن غذا، مکانى براى خواندن نماز، این کارها انجام شده. ببینید اصلا این مانعى ندارد . اینها لازمه حضور زائر است. شما هر نقطه مرزى را نگاه کنید هیچ تغییرى صورت نگرفته، بله در قلاویزان یک سنگر احداث شده و قرار بر این است که در آنجا شهیدى نیز دفن شود براى اینکه آنجا تثبیت بشود و اگر در جایى هم شهیدى دفن کردیم براى این بوده که تثبیت شود و دستاندازى به آنجا نشود.
نظرات شما عزیزان:
