شبی ترک محبت گفته بودم میان دره ی شب خفته بودم نی ام از ناله ی شیرین تهی بود سرم بر خاک طاقت سر نمی سود زبانم حرف با حرفی نمی زد سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد نگاهم خال، در جایی نمی کوفت به چشمم اشک غم، تایی نمی کوفت دلم در سینه قفلی بود، محکم کلیدش بود، دریاچه ی غم امیدم، گرد امیدی نمی گشت شبم دنبال خورشیدی نمی گشت
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: شهادت -شهید -دفاع از وطن,
